عنوان داستان : نصف قیمت یعنی چند؟
نویسنده داستان : سعید زارع
کودکی را دیدم
فریاد میزد
خواهرم بیمار است.
مردمانی بیتفاوت
خنده های نیش دار
آسمان تیرهی کودک را
تیره تر میکرد.
جوانی آمد و گفت:
فالهایت چند است؟
میدهم من به شما نصف قیمت
دستهایم یخ زد.
دستکشم پوسیده است.
آن جوانک پوزخندی زد و گفت:
نصف قیمت یعنی چند؟