کودکان هم هیجان می‌خواهند.




عنوان داستان : سفر
نویسنده داستان : زینب باقری

باد سرد پاییزی می‌وزید. برگی و برگو روی شاخه خشک درخت توت تکان محکمی خوردند. برگی حس کرد دیگر نمی‌تواند شاخه‌اش را نگه دارد. نگاهی به جوی آب زیر درخت کرد و به برگو گفت: "بیا بپریم توی آب." برگو گفت: "نه ما برگ‌های این درختیم. اینجا جای ماست." برگی گفت: "آخر من دیگر نمیتوانم دستم را نگه دارم." برگو گفت: "میتوانی! الان باد از حرکت می‌افتد."
باد زیر گوش آنها هویی کشید و گفت: "آماده‌اید برای سفر؟" برگو با اوقات تلخی گفت: "بس است باد امروز دیوانه‌ شده‌ای؟ چقدر تند می‌وزی"
باد هوهوکنان خندید و گفت: "پاییز آمده جانم!"
برگی و برگو به درخت توت نگاه کردند تا او کمک‌شان کند.درخت توت گفت: "برگ‌های نازنینم، عزیزانم می‌دانم که سخت است اما وقت جدایی‌ست.
برگی بیشتر در هوا رها شد. برگو شاخه را بغل گرفت و داد زد: "اما من که از تو جدا نمی‌شوم. تو مرا رشد داده‌ای اینجا جای من است." درخت توت گفت: "من هر چه که می‌توانستم برای رشد تو کردم، دیگر کاری نمیتوانم انجام دهم. حالا این سفر است که تو را رشد می‌دهد." درخت توت به روی برگها آرام لبخند زد. دل برگی و برگو هم آرام شد.
باد پاییزی تندتر وزید. آنها دست همدیگر را گرفتند و توی هوا چرخیدند و رقصیدند و در جوی آب فرود آمدند.
نقد این داستان از : احسان عباسلو
اول از هر چیز بایست تکلیف خودتان را با مخاطب این داستان روشن کنید. آیا برای مخاطب کودک و نوجوان مطلب نوشته‌اید یا برای بزرگسال. موضوع شما و زبان مورد استفاده به نظر برای بزرگسال خیلی جذابیت نداشته باشد. به خصوص نامگذاری شخصیت‌های اصلی داستان که برگی و برگو هستند بیشتر برای کودکان مناسب‌اند. از داستان چنین برمی‌آیدکه برای کودکان باشد تا برای بزرگسالان.
با چنین نتیجه‌ای باید گفت داستان کودک از تصویر هم کمک می‌گیرد و همین تصویر خلاء‌های معنایی را برای کودک پر خواهد کرد. اما چون در این جا ما روی متن تاکید داریم فقط در مورد آن صحبت خواهم کرد.
مخاطب کودک دامنه واژگان اندکی دارد باید حتما متناسب با دامنه واژگان کودک حرکت کنید. گاه والدین آنها هستند که داستان را برای آنها می‌خوانند و گاه قرار است خودشان داستان را بخوانند. بهترین حالت این است که تصور کنید خودشان خواننده هستند. بدین ترتیب با شناسایی گروه سنی کودکان هدف، سطح زبانی و واژگانی را با سن آنها متناسب کنید. مثلاً "با د زیر گوش آنها هویی کشید" شاید برای کودک مشخص نباشد که معنایش چیست. عموم کلمات شما اما ساده و به نظر برای کودکان قابل فهم باشند. فهم برخی جملات هم برای کودک می‌تواند سخت باشد. این جمله بسیار مفهومی در مورد سفر را بعید است برای مخاطب کودک شما معنای مورد نظر را بیابد: " حالا این سفر است که تو را رشد می‌دهد". معنای چنین جمله‌ای را حتی بزرگسالان هم شاید نفهمند.
یا این جمله که خیلی ادبی و نمایشی است: " بس است باد امروز دیوانه‌ شده‌ای؟" به نظر نمی‌آید این ساختار جمله مناسب کودکان باشد. بیشتر به متون نمایشی بر صحنه تئاتر شبیه شده.
در ضمن وقتی تاکید شما روی حرکت و سفر است باید پایان داستان را با حرکت و سفر تمام کنید نه با افتادن در جوی آب فقط. صحنه آخر بیشتر به ایستایی می‌زند تا به سفر. مثلا با گفتن "... و در جوی آب راه افتادند و رفتند." اگر تمام می‌کردید مساله سفری که اشاره کرده بودید تامین می‌شد چون فعل "رفتن" را داشت.
داستان کودک شاید پیچیدگی‌های داستان بزرگ سال را نداشته باشد اما کماکان برخی عناصر را به مانند داستان بزرگسال نیاز دارد. یکی هیجان است. کمی هیجان برای این داستان هم لازم است. کمی ترس و کمی تعلیق احساسی. آمدن باد را کمی هیجان انگیزتر کنید چون تنها عنصری است که باعث شکل‌گیری گره داستان شما دارد می‌شود.
کلیت داستان خوب است و عناصر انتخاب شده یعنی برگها و باد و درخت و نیز مضمون پاییز و جدایی هم خوب هستند. ارتباط ساده معنایی برای کودکان کافی است. جملات پرمایه و فلسفی برای آنها لازم نیست. همین اندازه که بدانند برگها برای همیشه نمی‌توانند با درخت بمانند برای‌شان کافی است. کودکان خیلی قابلیت این را ندارند تا مفهومی را که فلسفی است از شخصیت غیرانسانی به شخصیت انسانی نسبت دهند لذا در همین حد که در ناخودآگاه آنها مساله جدایی و رفتن شکل بگیرد می‌تواند کفایت کند. مگر این که قرار باشد چنین داستانی با حضور و کمک بزرگترها خوانده شود آن وقت با توضیحات جانبی و کمکی ایشان مساله هم برای کودکان حل می‌شود اما بهتر است شما بنا را بر کمک بزرگترها نگذارید.

منتقد : احسان عباسلو

متولد تهران فوق لیسانس ادبیات انگلیسی داور جایزه کتاب سال داور جایزه جلال داورحایزه پروین داور جایزه نقد داور کتاب فصل ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.

امارگیر وبلاگامارگیر سایتتقویم و ساعت