از گره به گره‌گشایی به نظر بهتر است.




عنوان داستان : نفس دوباره
نویسنده داستان : زهرا علیزاده

زن شمع‌های سیاه دو طرف قاب عکس پسرش را روشن کرد. سپس به طرف دو دختر جوانی که روی مبل نشسته بودند رفت. روبروی‌شان نشست.‌ نگاه‌هایشان، که به‌هم گره خورد بغض‌شان شکست. همان‌طور که چشم از قاب عکس برنمی‌داشت، دستش را سمت چپ سینهٔ یکی از دخترها گذاشت. چه ریتم آشنایی! هم‌زمان چشم‌های گریانش را به چشم‌های دختر دیگر دوخت. برق نگاهش همان بود. انگار پسرش آن‌جا بود و نظاره‌اش می‌کرد.
نقد این داستان از : احسان عباسلو
ممنون بابت اصلاحاتی که انجام داده‌اید. در این نوشته و در این مرحله شما داستان دارید و محتوایی را هم می‌شود برای نوشته شما در نظر گرفت که البته محتوای زیبایی هم هست. اینک برویم سراغ فرم شما. چون در قالب داستان کوچک یا همان مینیمال داستان نوشته‌اید پس بازمی‌گردیم سراغ همان دو اصل سادگی و کوتاهی و البته در این جا با کوتاه‌سازی و ایجاز بیشتر کار داریم. شیوه‌های زیادی برای کوتاه نمودن یک متن وجود دارند که یکی از آن‌ها و البته ساده‌ترین و دم دست‌ترین آنها حذف است. هر چیزی که فکر می‌کنیم کاربرد و کارکردی در داستان ندارد و یا کارکردی تکراری دارد باید حذف شود. شیوه بعدی ادغام و ترکیب جملات است که می‌توان با ترکیب دو یا چند جمله همان میزان اطلاعات را به خواننده انتقال داد و لذا نیازی به اطاله کلام نداریم. حالا با این نگاه برگردیم سراغ نوشته شما.
بیشتر نکاتی که اشاره کردم در این جملات شما قابل توجه و اعمال است:
" سپس به طرف دو دختر جوانی که روی مبل نشسته بودند رفت. روبروی‌شان نشست." لزومی به نوشتن کلمه "سپس" حس نمی‌شود. ترتیب وقوع افعال کاملاً مشخص است و جدای از این که ترتیب وقوع افعال مشخص است این ترتیب اهمیت خاصی هم در داستان ندارد که مهم باشد بگویید کدام اول شکل گرفته. لذا این نکته را هرگز فراموش نکنید که بی‌دلیل از کلماتی مانند "بعد" ، "سپس" ، و آنگاه" و غیره استفاده نکنید مگر تعمدی در ذکر ترتیب وقوع افعال داشته باشید. در این جا یک حذف می‌توانید داشته باشید و آن کلمه "سپس" است.
نکته بعد ترکیب و ادغام جملات بود. "نشست روبروی دو دختر جوانی که روی مبل بودند." چه اطلاعاتی در نوشته شما بود و مهم نیز بود و در این جا نیست؟ تا می‌توانید از استفاده بی‌مورد افعال پرهیز کنید. اگر بنویسیم "رفت و گرفت نشست" خیلی غیرادبی است. این همه فعل بی‌دلیل برای یک کنش نباید استفاده شود.
وقتی بنویسید "نشست" یعنی همین که رفته و گرفته و نشسته است. پس تابع اصول این قالب به چگونگی موجز نمودن متن دقت کنید.
بقیه داستان به نظر خوب و کامل و زیبا هستند.
شیوه حرکتی یک داستان موفق ایجاد گره و بعد گره‌گشایی است. شما از گره‌گشایی به سمت گره حرکت کرده‌اید. یعنی اول جواب مساله را با عکس پسر این مادر که دیگر زنده نیست داده‌اید و بعد سراغ دخترها رفته‌اید و این سئوال که چرا ریتم قلب دختر یا نگاه دیگری برای مادر زنده و آشنا و دوست داشتنی است؟
به نظرم همان پیشنهاد من بهتر خواهد بود.
" :روبروی دو دختر جوانی که روی مبل نشسته بودند نشست.‌ نگاه‌هایشان، که به‌هم گره خورد بغض‌شان شکست. دستش را سمت چپ سینهٔ یکی از دخترها گذاشت. چه ریتم آشنایی! هم‌زمان چشم‌های گریانش را به چشم‌های دختر دیگر دوخت. برق چشمانش همان بود. انگار امیر از قاب عکس روی میز بیرون آمده بود و آنجا روی کاناپه نشسته و نگاهش می‌کرد."
در این نوشته یک تعلیق هم از همان ابتدا داریم که این دخترها که هستند و چرا باعث این فضای غم‌انگیز شده‌اند.
گذاشتن اسم روی شخصیت پسر می‌تواند رابطه او و مخاطب را صمیمی‌تر نماید آن هم وقتی که مشخص شده که مثلاً امیر پسر این زن است و خواننده گیج نمی‌شود که حالا این امیر کیست.
داستان شما در شکلی که نوشته‌اید البته خوب است اما به این شکل حرفه‌ای‌تر و کامل‌تر به نظر می‌رسد.
حرکت رو به جلوی خوبی را آغاز کرده‌اید. تا اینجا که یک داستان خوب دارید. موفق باشید.

منتقد : احسان عباسلو

متولد تهران فوق لیسانس ادبیات انگلیسی داور جایزه کتاب سال داور جایزه جلال داورحایزه پروین داور جایزه نقد داور کتاب فصل ...



دیدگاه ها - ۱
زهرا علیزاده » سه شنبه 18 آبان 1400
سپاسگزارم از راهنمایی‌های خیلی خوب و مفیدتان. پاینده و تندرست باشید.

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.

امارگیر وبلاگامارگیر سایتتقویم و ساعت