عنوان داستان : معلم انشای من
نویسنده داستان : راضیه دوستعلی
قد نسبتا کوتاهی داشت؛ و قیافه ای تپل.
اخمهایش بیشتر اوقات در هم بود. نه اینکه همیشه عصبانی باشد! نه.
حتی وقتی میخندید هم آن سگرمهها گرهشان از هم باز نمیشد. چهرهی پر چین و چروک و آن خال گوشتی روی لپش هم جذبه و جدی بودنش را بیشتر به رخ میکشید. اما چشم های به رنگ عسلش و آن مژه های بلند و فر خوردهاش را که میدیدی چیزی جز مهربانی احساس نمیکردی. خصوصا زمانی که با لبخند ادغام میشد.
یک هفتهای از اول مهر گذشته بود که به مدرسه ما آمد. زنگ دوم که ادبیات فارسی بود را با او داشتیم. پس از آمدن به کلاس ما و معرفی خود گفت که بچها دبیر انشای شما نیز خودم هستم . و شروع کرد به گفتن قوانین کلاس. هم زمام این قوانین را روی تخته مینوشت؛ همینکه نوشتنش تمام شد با گفتن: «موضوع انشایتان آزاد است و تا جلسه بعد باید آن را با خطی زیبا در دفترتان نوشته باشید.» از کلاس خارج شد.
چند روزی گذشت تا روزی که انتظارش را می کشیدم رسید. چرا که من انشایم را نوشته بودم و از نظر خودم متنی کامل و زیبا بود. نشسته روی صندلی و منتظر آمدن معلم ادبیات یا همان آقای خرمی بودیم که وارد شد. با شلوار پارچهای قهوهای و پیراهنی چهارخانه و کفش اسپرت سفیدی که اصلاً با تیپش همخوانی نداشت.
اسم من نفر اول دفتر کلاسی ثبت شده بود.
پس از سلامی کوتاه پشت میزش نشست و بلافاصله پس از نشستن دفتر اسامی را باز کرد و مرا برای خواندن انشایم صدا زد. من هم با شور و شوق و اعتماد به نفسی که برای خواندن انشایم داشتم جلو رفتم رو به روی دانشآموزان قرار گرفته و پشت به او ایستادم. با صدایی رسا انشایم را خواندم. سپس به آرامی به طرف او برگشتم و دفترم را برای اینکه نمره مد نظرش را برایم بنویسد روی میز قرار دادم.
هر چند گمان میکردم نمره کامل گرفته باشم اما با دیدن نمره ۱۷ که پایین برگهام خودنمایی میکرد جا خوردم.
با صدایی تحلیل رفته گفتم: «چرا ۱۷؟!!»
و او با چشمانی که حالا خشمگین بود از اعتراضم، با لحنی تمسخر آمیز گفت: «یعنی زیاد است؟! میخواهی کمش کنم؟»
+ «نه، نه، نه، هرگز. اتفاقا، اتفاقا انتظار این نمره را نداشتم. اما. اما لطفا مشکل نوشتهام را بگویید که، که دفعه بعد اِ..اصلاحش کنم.»
اما او با نیشخندی که کنج لبش پدیدار میشد غرید: «برو بنشین تا همین نمره را هم به صفر تبدیل نکردهام.»
و بعد شروع به صحبت کرد که شماها هیچگاه نمیتوانید انشایی بیعیب و کامل بنویسید. پس هیچوقت از من انتظار نمره کامل را نداشته باشید و هر نمرهای که به شما دادم حق اعتراض نخواهید داشت.
در آخر سال تحصیلیام، زمانی که کارنامهام را دیدم؛ نمرهی انشایم تضادی عجیب با بقیهی نمره هایم داشت. خوب یادم هست. همهی نمره هایم ۲۰بود و نمرهی انشایم ۱۶.