ازرا وستون لومیس پاوند (زاده 30 اکتبر 1885 - درگذشته 1 نوامبر 1972) شاعر و منتقد آمریکایی، یکی از چهرههای اصلی جنبش شعر مدرنیسم اولیه و یک طرفدار فاشیست در ایتالیا در طول جنگ جهانی دوم بود.
مشارکت پاوند در شعر در اوایل قرن بیستم با نقش او در توسعه ایماژیسم آغاز شد، جنبشی که بر دقت و صرفهجویی در زبان تاکید داشت. او که در لندن به عنوان سردبیر خارجی چندین مجله ادبی آمریکایی کار میکرد، به کشف و شکل دادن به آثار معاصرانی مانند تی. اس. الیوت، ارنست همینگوی و جیمز جویس کمک کرد. او مسئول چاپ سریالی داستان سیمای هنرمند در جوانی در سال 1914، انتشار آواز عاشقانه جی. آلفرد پروفراک نوشته تی اس الیوت در سال 1915 و چاپ سریالی رمان اولیس جویس در سال 1918 بود. همینگوی در سال 1932 نوشت که برای شاعرانی که در اواخر قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم به دنیا آمده اند، تحت تأثیر قرار نگرفتن از سوی پاوند «مثل عبور از یک کولاک بزرگ و عدم احساس سرمای آن است».
پاوند که از کشتار جنگ جهانی اول خشمگین شده بود، این جنگ را به عنوان پیامد سرمایهداری مالی مورد تقبیح قرار داد. او در سال 1924 به ایتالیا نقل مکان کرد و در دهه های 1930 و 1940 یک نظریه اقتصادی به نام اعتبار اجتماعی را ترویج نمود، برای نشریات متعلق به فاشیست بریتانیایی مطلب نوشت، فاشیسم بنیتو موسولینی را پذیرفت و از آدولف هیتلر حمایت کرد. در طول جنگ جهانی دوم در ایتالیا، او صدها برنامه رادیویی پولی برای دولت ایتالیا انجام داد، به همین دلیل در سال 1945 توسط نیروهای آمریکایی در ایتالیا به اتهام خیانت دستگیر شد. او ماهها در یک اردوگاه نظامی ایالات متحده در پیزا بسر برد،و حتی برای سه هفته در یک قفس فولادی در فضای باز زندانی شد. او که حالش برای محاکمه مناسب نبود، بیش از 12 سال در بیمارستان روانی سنت الیزابتز در واشنگتن دی سی زندانی شد.
پاوند زمانی که در ایتالیا در بازداشت بود کار بر روی بخشهایی از ترانهها (The Cantos)را آغاز کرد که در سال 1948 منتشر شد، و به خاطر آن جایزه شعر بولینگن را در سال 1949 از سوی کتابخانه کنگره دریافت نمود و این قضیه جنجالهای زیادی به پا کرد. پس از کمپین نویسندگان همکارش، او در سال 1958 از سنت الیزابت آزاد شد و تا زمان مرگش در سال 1972 در ایتالیا زندگی کرد.
پس از جایزه بولینگن در سال 1949، دوستان پاوند تمام تلاش خود را برای بازپروری او انجام دادند. اشعار منتخب او را با مقدمه ای از الیوت و برگزیده ای سانسور شده از ترانه ها را منتشر کردند. رالف فلچر سیمور نیزکتاب میهن من (Patria Mia) (نوشته شده در حدود 1912) را منتشر کرد تا نشان دهد که پاوند یک میهن پرست آمریکایی است. در تبلیغات، مجلات و نقدها، دوستان و ناشران پاوند، یهودی ستیزی و فاشیسم او را به بیماری روانیاش نسبت دادند.
کتاب «عصر پاوند» (1971)، که فاشیسم، یهودستیزی، جنگ جهانی دوم، خیانت و جایزه بولینگن را نادیده گرفت، عملاً پاوند را با مدرنیسم یکی دانست.
او یک غزلسرای قوی بود که «گوش» خوبی برای کلمات داشت. به گفته ایرا نادل، او «وزن شعر و سبک ادبی و حالت شعر بلند را متحول کرد». نادل به اهمیت ویرایش «سرزمین هرز» توسط پاوند، انتشار کتاب اولیس و نقش او در توسعه ایماژیسم اشاره کرد. هیو وایت مایر استدلال کرد که ایماژیسم «احتمالاً مهمترین جنبش» در شعر انگلیسی زبان قرن بیستم بود، زیرا بر همه شاعران برجسته نسل پاوند و دو نسل پس از او تأثیر گذاشت.
شخصیتها ، شادمانیها، چگونه باید خواند، الفبای خواندن، ترانه ها، تصویرگران، گفتارهای ادبی، جادههای این سرزمین خالیاند، پاوند/جویس؛ برگزیده ای از نامههای ازرا پاوند به جیمز جویس به همراه مقالاتی درباره جویس برخی آثار او در ایران هستند.
1 - خالقان (Inventors) : آنهایی که روشهای جدید را مییابند، یا کارهای شاخص شان اولین نمونه های یک روش جدید را بدست میدهد.
3 - کاهندگان (The diluters) : آنهایی که بعد از دو دسته اول آمدند و نمیتوانستند کار را به همان خوبی انجام دهند.
5 - نویسندگان پرفروشها (Writers of belles-lettres) : کسانی که به واقع نمیخواستند چیزی خلق کنند اما در نوع خاصی از نگارش تخصص یافتند . کسانی که نمی شود آنها را به عنوان مردان بزرگ دانست یا به عنوان نویسندگانی که سعی میکردند تصویر کاملی از زندگی یا عصر خود را ارائه کنند.
6 - آغازکنندگان شور ها (The starters of crazes)
7- هرگز به نقد افرادی که خودشان یک اثر ارزشمند خلق نکردهاند اعتنا نکنید.
8- هرگز کلمات و صفات سطحی که چیزی را ارائه نمیکنند و بدست نمیدهند به کار نبرید.
9- چیزی را که خواننده تخصصی امروز از آن خسته شود، خواننده عام فردا از آن خسته خواهد شد.
10- خیلی "دیدگاهی" (viewy) ننویسید. این را به نویسندگان مقالات فلسفی واگذار کنید.
11- تصاویر عینی و ذهنی را با هم قاطی نکنید. معمولا تصاویر عینی کفایت میکنند.
12 - هیچ کس یک کتاب عمیق را نمیفهمد مگر اینکه حداقل بخشی از مطالب آن را دیده و زندگی کند.
13 - زمانی که همه نشانههای سطحی حاکی از آن است که باید از آخرالزمان بنویسی، نوشتن از بهشت دشوار است.
14 - دقت و صحت اساسی در آنچه مینویسید تنها نکته اخلاقی نوشتن است.
15 - نویسندگان خوب کسانی هستند که زبان را کارآمد نگه میدارند. یعنی آن را دقیق و روشن نگه دارید.
16 - من نقد را صرفاً یک هیجان مقدماتی میدانم، بیانی از چیزهایی که یک نویسنده باید در ذهن خود هر چند وقت یک بار در جایی مرور نماید، احتمالاً پیش از شروع کار نیز این را انجام بدهد. نقد هیچ ارزشی ندارد مگر اینکه بعداً در اثر خلق شده به ثمر برسد.
توصیههای ازرا پاوند از این لحاظ میتوانند مهم باشند که او را عامل موفقیت چهرههای بزرگی میدانند. پاوند در جهان نگارش به حق خود نرسید که البته بیشتر آن را باید نتیجه حمایتش از نازیسم دانست و انزوایی که نتیجه یهودستیزیاش بود. با این حال هیچ کس نتوانست قدرت ذهن انتقادی وی را نادیده بگیرد. او را عامل موفقیت تی. اس. الیوت میدانند و به خصوص سرزمین هرز را نتیجه دقت تحلیل و نقد پاوند محسوب داشتهاند. چنین علم و دانشی است که آرای پاوند را میتواند برای ما ارزشمند سازد.
دسته بندی پاوند در مورد انواع نویسنده بسیار جالب و قابل اعتناست.
نویسندگان برای پاوند چند دسته هستند: اول خالقان که به سمت ارائه اثری میروند که دیگران دست به خلق آن نزدهاند. ایشان نوآورانی هستند که شجاعت ساخت دارند و از این که قواعد را برهم بزنند تا اولین نمونه را بدست دهند هرگز نمیترسند.
استادان آنهایی هستند که یک درجه بالاتر از خالقان قرار میگیرند. اینها نه تنها شجاعت برهم زدن و برهم ریختن دارند بلکه از توان و مهارت لازم هم برای این کار برخوردارند. تنها شجاعت و اراده برای رسیدن به نتیجه موفق لازم نیست، مهارت هم لازم است. استادان این مهارت را هم دارند.
کاهندگان کسانی هستندکه به آن شجاعت و جسارت لازم نرسیدهاند و فقط ایدههای آن را در سر دارند و گاه قدمهایی هم بر میدارند اما نه آن طور که به نتیجه برسند. در ضمن از مهارت و هنر این کار هم برخوردار نیستند. اینها جایگاه اثر را به تناسب دو گروه قبلی کاهش میدهند.
نویسندگان خوب اما فاقد کیفیت، از منظر پاوند آنهایی هستند که به خاطر شرایط اجتماعی آثارشان خوب درآمده نه به خاطر قلم هایشان. این کاملا در دوران امروزی هم قابل مشاهده است. شرایط سیاسی متاسفانه خیلی از آثار را برجسته کرده و خود اثر اصلا قابلیت لازم را ندارد.
پرفروشها بیشتر به عامهپسندنویسان شباهت دارند. کسانی که تنها در یک قالب و نوع داستانی موفق هستند و به سبب اقبال از سوی خواننده عام که اکثریت خوانندگان را تشکیل میدهند به فروش خوبی هم میرسند اما اثارشان از منظر تخصصی فاقد درجه و اعتبار لازم است. این افراد هیچ اثر بدیعی خلق نکردهاند و هیچ کار خاصی هم انجام ندادهاند.
و در نهایت، آغازکنندگان موجها کسانی که آثارشان موجهای عظیم و انقلابی در جهان ادبیات راهاندازی میکند و برای دههها و بلکه قرنها تاثیرات خود را باقی میگذارد.
حال نویسنده باید تصمیم بگیرد تا تلاش نماید به کدام گروه نزدیک شود. توان خود را بشناسد و به اندازه کافی به کار ببندد و در ضمن برای رسیدن به نتیجه اهل واهمه و تردید نباشد.
جدای از اینها پاوند توصیههای مستقیمی هم دارد که چنین مطرح نموده: کسی که خود دستی بر آتش ندارد نمیتواند به شما کمک موثری بکند. از افرادی نظر بخواهید که یا کتابخوانهای قهاری هستند و یا منتقدین ماهری. نظرات ایشان چه بر اساس تجربه کتابخوانیشان باشد و چه بر مبنای تخصص کاریشان، میتواند کمک شایانی به ارتقای قلم شما بنماید.
همواره در تمام نقدهایم به نوقلمان توصیه اکید داشتهام که از کلمات خشک استفاده نکنید. افعال را خشک و انشائی به کار نبرید. سعی بکنید با کلمات بازی کنید و ترکیبات جدیدی خلق کنید. شاید زمانی کسی باور نمیکرد که فعلی به عنوان "پاچهخوااری" داشته باشیم اما میبینیم که بسیار هم خوب در زبان ما نشست و جای خود را باز نمود. نوقلمها مدام از افعال "کرد" ، "شد" ، "داد"، "رفت" و تمام افعال معمولی و تکراری به وفور استفاده میکنند و سطح زبان خود را تا حد یک انشای مدرسه پایین میآورند آن هم در حالی که کیفیت زبان آنهاست که جایگاه اثرشان را تعیین میکند.
پاوند توصیه میکند که نظر خواننده و منتقد تخصصی بسیار مهم است و آینده اثر شما در اصل در نظر او تعیین میشود. منتقد است که اثر شما را برای نسلهای بعدی حتی مطرح نگاه میدارد و اگر او چنین نکند بعد مدتی اثر نوشته شده دیگر در اذهان نخواهد بود و به دو نسل نمیرسد. او چون خودش منتقد ماهری است جایگاه نقد و منتقد را خوب میداند و لذا توصیه میکند که به نظر منتقد تکیه کنید تا جاوید بمانید.
از فلسفی نوشتن، از قرار دادن آرای فلسفی و دیدگاههای اعتقادی در قالب جملات شعاری پرهیز کنید. اگر فلسفهای دارید در یک مقاله فلسفی آن را مطرح کنید. داستان داستان است و قواعد و قالب خودش را دارد. ماهیت داستان با فلسفه فرق دارد. اگر دارید داستان مینویسد باید با مقاله فلسفی فرق بکند.
در تصویرسازیها به سمت تصاویر عینی و ملموس بروید نه تصاویر ذهنی که هر کس یک جوری شاید آن را بسازد. برای مثال ترکیب "پرده سیاه" بهتر از ترکیب "رویاهای تاریک" است. پرده سیاه قابل مشاهده عینی است اما عبارت رویاهای تاریک صرفا یک تصویر ذهنی است که خواننده فقط ایده و مفهوم آن را میگیرد و نمیتواند آن را ببیند و بسازد.
فهم یک داستان از سوی مخاطب در مواردی بستگی به میزان تجربه زیستی او دارد. اگر ما از کیفیت چیزی در داستان بگوییم که مخاطب آن را تجربه نکرده باشد طبیعی است که هرگز منظور و مقصود ما را متوجه نخواهد شد. داستان در بخشی از معنا و مفهوم خود لاجرم نیازمند تجربه زیستی مخاطب است.
وقتی فضای ادبیات کشور، فضای ذهنی مخاطب، فضای رسانهای، و بازار کتاب به سمت خاصی است نویسنده سخت بتواند با نوشتن داستان های متفاوت از ذهن و فضای ایشان نظر مثبت آنها را جلب نماید. این بدین معناست که گاه نویسنده ناگزیر میشود از علائق خودش فاصله بگیرد و تابع علائق بازار پیش برود. البته تمام اینها بشتگی دارد چقدر نویسنده به هدف خویش از نویسندگی پایبند است یا چقدر به نتیجه بازار نیاز مالی دارد.
اخلاق در نوشتن فقط به محتوا بازنمیگردد. اخلاق در نوشتن یعنی صحت و سلامت کلمه. متن سالم متنی است که کلماتش به صحت و سلامت انتخاب شدهاند. اگر میخواهید به اخلاقیات در نوشتن پایبند باشید در انتخاب کلمه سالم دقت کنید.
وضوح و دقت کلمات به تاثیر زبان و کارکرد آن میافزایند. متن باید شفاف باشد. بهترین واژگان را باید برگزید آنانی که وضوح و سادگی را با هم دارند. تاثیرگذاری زبان ساده و شفاف بسیار زیاد است.
نقدهای انجام شده برای کارهایتان را پیش از این که سراغ کار تازهای بروید در ذهنتان مرور کنید. اگر واقعا محلی از اعراب و توجه داشتند بدانها اعتنا کنید و در اثر بعدیتان لحاظ نمایید. نقد زمانی مفید است که به کار بیاید.