هلن بئاتریکس پاتر (1866 - 1943) نویسنده و تصویرگر انگلیسی، دانشمند علوم طبیعی و حافظ محیط زیست بود. او بیشتر به خاطر کتابهای کودکانهاش با شخصیت حیوانات، مانند داستان پیتر خرگوش، شناخته میشود. پاتر که در خانوادهای از طبقه متوسط بهبالا به دنیا آمد، توسط معلمهای سرخانه آموزش دید و جدا از کودکان دیگر بزرگ شد. او به مناظر، گیاهان و جانوران عشق میورزید و همه آنها را از نزدیک مشاهده و نقاشی کرد.
پاتر در سیسالگی کتاب بسیار موفقی را برای کودکان به نام «داستان پیتر خرگوش» منتشر کرد. به دنبال آن، بهطور تماموقت شروع به نوشتن و تصویرسازی کتابهای کودکان نمود.
پاتر حدود سی کتاب نوشت که شناختهشدهترین آنها مجموعه بیست و سه داستان (The 23 Tales) او بود. با درآمد حاصل از کتابها و میراثی از یک عمه، پاتر در سال 1905 مزرعه هیل تاپ را در نزدیکی ساوری خرید. این مکان، روستایی در ناحیه لیک در شهرستان تاریخی لنکاوی است. در طول دهههای بعد، او مزارع دیگری را برای حفظ چشمانداز منحصربهفرد تپهها خریداری کرد. وی به نوشتن و تصویرسازی ادامه داد و بر اساس کتابهای کودکانش برای ناشر بریتانیایی وارن، کالاهای فرهنگی دیگری هم طراحی کرد. پاتر در 22 دسامبر 1943 بر اثر ذاتالریه و بیماری قلبی در خانه خود در نزدیک ساوری در سن 77 سالگی درگذشت و تقریباً تمام دارایی خود را به صندوق ملی واگذار کرد. کتابهای پاتر به زبانهای بسیاری در سراسر جهان ترجمه شده و به فروش میرسند و داستانهای او در آهنگها، فیلمها، باله و انیمیشنها بازگو میشوند و زندگی او در دو فیلم و یک مجموعه تلویزیونی به تصویر کشیده شد. پاتر تقریباً امتیاز تمام تصاویر اصلی کتابهایش را به صندوق ملی واگذار کرد.
پیتر، خرگوش بازیگوش، بنجامین خرگوشه، سنجاب خاکستری، موش درختی، موش شهری، موشهای ناقلا، و اردک تالاب تعدادی از آثار شاخص او هستند که به زبان فارسی برگردان شدهاند.
1 - حلاوت خاصی در نوشتن اولین کلمهی یک داستان وجود دارد. هیچوقت به درستی نمیدانی که ترا به کجا خواهند برد.
2 - هر چه کوتاهتر و سادهتر بهتر.
3 - اکثر مردم پس از یک موفقیت، آنقدر میترسند که از انجام کارهای بعدی خودداری میکنند و تمام کارهای جانبی خود را کنار میگذارند.
4 – نمیتوانم استراحت کنم، باید نقاشی کنم، هر چقدر هم که نتیجه کار ضعیف باشد. وقتی در دوران و شرایط بدی گرفتار هستم این میل به کار در من از همیشه بیشتر است.
5- نمیتوانیم همه عمر در خانه بمانیم. باید خودمان را به دنیا نشان دهیم و به این قضیه چون یک ماجراجویی هیجانانگیز نگاه کنیم.
6 - اگر کاری، حتی اندک، برای کمک به کودکان کوچک برای لذت بردن از لذتهای صادقانه و ساده انجام دادهام، کمی کار خوبی کردهام.
7 - با وجود فرصتهاست که جهان بسیار جالب است.
8 - من میدانم که این کتابهای کوچک حتی اگر موفقیتآمیز باشند، دوام زیادی ندارند.
9 - ما نمیتوانیم تمام زندگی خود را در خانه بمانیم، باید خودمان را به دنیا عرضه کنیم و باید به آن بهعنوان یک ماجراجویی نگاه کنیم.
10 - من از تمام کردن کتابها متنفرم. من دوست دارم سالها با آنها ادامه دهم.
11 - من فقط برای راضی کردن خودم داستان ساختهام، چون هیچوقت بزرگ نشدم.
باید شروع به نوشتن کنی حتی اگر نمیدانی که به کجا خواهی رفت. نوشتن با خودش لذت میآورد و این لذت ترا به پیش میبرد و گاه نمیدانی سر از کجا درخواهی آورد. شور و شوق نوشتن، انگیزه زیادی به آدمی میبخشد. این شور و شوق با نوشتن نیروی مضاعفی هم میگیرد. هر چه بنویسی، بیشتر خواهی نوشت. پس باید آغاز کنید و از نیروی نوشتن بیشتر بهرهمند شوید. پیش از این که کتابی قابل چاپ شود شاید بارها نسخه دست نوشتهات بازنویسی شود، اما ناگزیر باید از جایی آغاز کنی.
نوشته خودتان را ساده نگه دارید. زبان ساده بهترین ابزار است. یكی از مهمترین دلایل موفقیت بئاتریس پاتر این است كه او به زبان مورد نظر خودش رسیده بود. وضوح نوشتههای او، انتخاب کلمات سادهاش و زبان ساده و مؤثرش، او را به یک نویسنده نمادین تبدیل کرده است. البته پاتر را نویسنده کودک و نوجوان میدانیم و شاید اقتضای این حوزه همین سادگی در نوشتن باشد، اما نوشتن برای کودک و نوجوان و متناسب نگاه داشتن زبان با مخاطبین این گروه سنی چندان هم ساده نیست. به هرجهت باید مخاطب را مدنظر داشت و متناسب با او زبان را انتخاب کرد لیکن زبانی که برای هر مخاطبی میتواند مفهوم و قابل پذیرش باشد زبانی ساده است.
اگر به موفقیت رسیدید، نترسید که کتاب بعدی شما موفق نباشد. نوشتن را ادامه دهید. اگر میتوانید یک کتاب بنویسید، پس میتوانید کتاب دیگری هم بنویسید. مهم نیست که به اندازه کتاب اول خوب از کار در نیامد. شما نباید به موفقیت یک کار نگاه کنید تا بنویسید. گاه ترس از عدم موفقیت باعث شده تا یک اثر خوب، بدتر خراب شود. موفقیت یک اثر البته به دقت شما هنگام نوشتن هم بستگی دارد، اما این بدان معنا نیست که این دقت تبدیل به هراس شود و شما را از نوشتن باز بدارد.
منتظر الهام گرفتن نباشید شما باید تمام وقت روی هنر یا نویسندگی خود کار کنید. گاهی نیروی درونی شما نمیتواند به استراحت برسد. انرژی ذاتی نویسنده هرگز به او اجازه سکون نمیدهد. به جای خاموش کردن این نیرو باید آن را در اختیار بگیرید و هدایتش کنید. با نوشتن میتوان این نیرو را به سمت مثبت هدایت کرد. به مبارزه با این نیرو برنخیزید و بیهوده آن را تحلیل ندهید.
چیزهای جدید را امتحان کن. پاتر از طبیعت و حیوانات الهام گرفته بود. اشتیاق وی به موضوع خود با تحصیل در رشتههای هنری، ادبیات و علوم شدت گرفت. او روزنوشتهایی داشت که ایدههای خود را با زبان رمزگذاری شده خود در آن شرح میداد. خانه تا حدودی میتواند به نوشتن شما کمک کند. شاید تا آنجا که از خود خانه مینویسید، اما وقتی موضوع شما و حوادث شما در بیرون از خانه میگذرند باید بیرون از خانه را هم تجربه کنید. بدون تجربه جنگل نمیشود از جنگل نوشت.
نوشتن یک اثر مفید و بهیادماندنی برای کودکان شاید تنها کاری باشد که در تمام عمر لازم است برای کودکان انجام داد. پس به دنبال خلق اثری باشید که بماند و این تنها از راه تلاش برای رفع نواقص و ضعفهای داستان ممکن خواهد بود. باید وقت بگذارید. هر چقدر وقت بگذارید به میزان ماندگاری شما در ادبیات افزوده خواهد شد.
فرصتهای زندگی هستند که جهان و هستی را زیبا میکنند. از این فرصت برای خلق زیبایی بهره بگیرید، برای خلق جهانی که در تخیل شما شکل میگیرد. با یک داستان خوب جهان را زیباتر کنید.
پاتر برای هر کتاب حتی برای کتاب موفق و خواندنی هم طول عمر قائل است. شاید حق با او باشد. شاید ذائقه مخاطب مدام و به سرعت در حال تغییر است. به همین دلیل ابتدا بایست این ذائقه را در نظر گرفت و باب میل مخاطب حرکت کرد، البته اگر در نظر داریم کتاب ما ماندنی شود.
برای رسیدن به داستان بایست به سمت داستان حرکت کرد. گاه لازم است به سراغ ماجرا و ماجراجویی رفت. گاهی با رفتن به سمت ماجراست که ایدههای تازهای در مورد جزئیات یک داستان به نظر ما میرسد.
داستانهایی هستند که دوست نداریم هرگز به پایان برسند. نویسندهها در ماجراهای خود غرق میشوند و آنچنان با شخصیتها یکی میشوند که هرگز میل به جدایی از آنها را ندارند. کتاب خوب همیشه همین طور است. داستان خوب نویسنده خودش را درگیر میکند و میل به جدا شدن از داستان را از او میگیرد.
نویسنده داستان کودک برای ارضای کودک درون خودش داستان مینویسد. برای خوشامد او تلاش میکند. نویسنده داستان کودک شاید باید همچون پیترپن هیچگاه بزرگ نشود. بزرگ نشدن او برگ برنده اوست، چرا که با داشتن حس کودکانه و زنده داشتن کودک درون میتواند بفهمد چه چیز مخاطب کودک را راضی نگاه میدارد.