عنوان داستان : فروشنده ی نامرد
نویسنده داستان : امیر حسین کمالی فر
روزی روزگاری ، یک تاجر ثروتمندی بود که یک طوطی داشت تاجر مرد خوبی بود و از تجربه ی بسیاری داشت .
تاجر با پول زیادی که داشت میخواست به سفر به پاکستان برود، برای همین تصمیم گرفت که برای طوطی اش یک قفس و یک طوطی دیگر بخرد که از تنهایی نمیرد.
آن روزی که تاجر میخواست برود یک روز ویژه بود که آن روز بلیط قطار دوبرابر شده بود که هیچکس به جز تاجر نرفت .
وقتی به پاکستان رسید دید که کار و کاسبی درآنجا رونق زیادی دارد .
در همین فکر بود که چشمش به یک کوزه ی سفالگری افتاد رفت پیش فروشنده و قیمت کوزه را سوال کرد فروشنده یک قیمت داد ولی تاجرگفت: اشتباه نمی کنی این قیمتش خیلی کم است. فروشنده که دید تاجر چقدر پول دار است گفت:بله درست میگویید اشتباه گفتم و قیمتش را دوبرابر کرد و تاجر هم اورا خرید.
طوطی های پاکستان خیلی قشنگ هستند تاجر باطوطی ها حرف میزد و میگفت : من یک طوطی مثل شما دارم .
تاجر اینقدر از آنجا خرید کرد که تقریبا هیچ چیز برایش نماند و تاجر هم تعجب کرد .
میخواست دیگر به شهرش برگردد همه برگشتند ولی او به مقدار لازم پول نداشت .
پس ما نباید هرچیز را با هر قیمتی بخریم.
آقای امیرحسین کمالیفر سلام.
آنچه نوشتی داستان نیست. یک قصه است. قصه معمولی که بیشتر بچههای ده یازدهساله میتوانند تعریف کنند. من خوشحال هستم که با این سن کم جرات کردی و قصهای نوشتی و برای پایگاه نقد داستان ارسال کردی. آفرین پسر هنرمندم. نوشته شما قابل نقد نیست. چون اصلا داستان نیست. برای اینکه داستاننویس بشوی و داستانهای خوب بنویسی باید بسیار بیاموزی بسیار مطالعه کنی. یکی از ضعفهای نوشته شما نثر و زبان آن است. من بهعنوان اولین درس درباره نثر و زبان معیار با شما صحبت میکنم. ممکن است موضوع درس برای شما کمی سنگین و نامفهوم باشد بهتر است از بزرگترها کمک بگیری. خیلی ممنون عزیزم.
برای همه ما نوشتن بسیار سختتر از حرف زدن است. چرا؟ فرض کنید من از کسی که مثلاً بازار رفته و برگشته و خرید هم کرده است، خواهش کنم رفتن به بازار، خرید و برگشتنش را تعریف کند. او با کمال میل و راحتی شروع به تعریف میکند. حالا اگر از همان شخص خواهش کنم همان را که تعریف کرده بنویسد، ماتم میگیرد! چرا؟ چون نهاد آموزش و پرورش و نهاد آموزش عالی ما که وظیفه خطیر آموزش چگونه نوشتن را برعهده دارد، سالهای سال است از این وظیفه مهم غفلت ورزیده است. این خسران عظیم باعث شده است برای ما نوشتن امر دشواری شود. تا آنجا که حاضریم ساعتها حرف بزنیم، اما چند دقیقه ننویسیم.
زبان دو شاخه دارد: گفتار و نوشتار. آقای دوسوسور آمد و این دو زبان را تعریف کرد.
زبان گفتاری : ۱_ جملهها کوتاه است. ۲ _ کلمات ساده هستند. ما در محاوره نمیگوییم مثلاً این ویو رو ملاحظه بفرمایید. بلکه میگوییم این منظره رو ببین. به همین سادگی. ۳ _ ارکان جمله رعایت نمیشوند. مثلاً در زبان گفتاری ما نمیگوییم آیا با من میآیید به پارک برویم؟ بلکه میگوییم میآیی بریم پارک؟ ۴ _ در زبان گفتاری نشانهها یا کلمات شکسته میشوند، مثلاً میگوییم خونه، شهرمون، مهربونی، شیش، هیجده، و... ۵ _ حشو و زوائد دارد، مثل: ا چیزه. کک مک. آش ماش. توک زبونم بودا.
اما ویژگیهای زبان نوشتاری:
۱_ جملهها معمولاً طولانی هستند
_ ممکن است از کلمات قلنبه سلمبه (غامض و پیچیده) استفاده شود مثل مستحضرید. مصدع اوقات شریف شدم. متمنی است. مستدعی است.
۳_ ارکان جمله را رعایت میکنیم.
۴_ حشو و زوائد نداریم.
۵_ نشانه ها یا کلمات را نمیشکنیم.
سوال مهم: با کدام یک از زبانها باید نویسندگی خلاق تدریس کرد؟ غالب آدمها و مخاطبان خواهند گفت معلوم است زبان نوشتار. این همان اشتباه فاحشی است که سیستم آموزشی کشور ما مرتکب شد.
با تحقیقات دوسوسور محرز شد که «نویسندگی هم مثل همه مهارتها قابل آموزش است.» یعنی هر چیزی که قابل رویت باشد، هر ساخته دست بشری، مثل میز، صندلی، مثل داستان، شعر، نقاشی و... قابل آموزش است. وقتی من میتوانم یک میز بسازم. وقتی من میتوانم داستانی بنویسم و ارائه دهم. حتماً باید بتوانم آن را به دیگران آموزش دهم. اگر نتوانم اشکال از من است. ابتدا باید محصول پیچیده را ساده کرد، بعد مرحله به مرحله آموخت. مثلا برای ساختن میز، ورق نوپان را میآوریم جلوی چشم شاگردان اندازه میزنیم. بعد میبریم بعد با چسب و میخ قطعات را بهم وصل میکنیم. آنگاه از شاگردان میخواهیم میز بسازند. بیشک میزهای اولیه ممکن است شکیل نباشند، محکم نباشند، استاندارد نباشند، اما رفته رفته با کسب تجربه و مهارت میزهای بهتری خواهند ساخت. داستان هم همینطور است. داستانهایی که در اوایل مینویسیم قابل مقایسه با داستانهای مثلاً چخوف یا همینگوی نباشند، طبیعی هم هست. عدالت هم همین است. میدانید این فاصله با چه پر میشود؟ با پشتکار. با سختکوشی، با تمرین و تمرین. با مطالعه و مطالعه و مطالعه.
هر مهارتی را میتوان با مرحله مرحله کردن، با ساده کردن هر مرحله و انجام آن در برابر شاگردان، آموزش داد. به این کشف در غرب «دایکوم» میگویند.
دوسوسور، برای آموزش نویسندگی نه به زبان محاوره و نه زبان نوشتاری نیاز داریم! برای نویسندگی باید از زبانی بین این دو استفاده کرد به نام زبان معیار یا تکیهگاه.
اما ویژگیهای زبان معیار:
۱_ جملهها کوتاه هستند. (برگرفته از زبان گفتاری)
۲_ حشو و زوائد ندارد. (برگرفته از زبان نوشتاری)
۳_ ارکان جمله رعایت نمیشوند. (برگرفته از زبان محاورهای)
۴_ کلمات تغییر شکل داده نمیشوند. (برگرفته از زبان نوشتاری)
5_ از واژهها و کلمات ساده استفاده میشود. (برگرفته از زبان محاورهای)
این پنج قانون ساده دست ما را به دهانمان نزدیک میکند. یعنی نوشتن را مثل حرف زدن راحت میکند.
امیدوارم با همت بلند و پشتکار مثالزدنی به نوشتن داستان ادامه دهید. ما منتظر آثار بعدیتان هستیم.
موفق باشید! یاعلی