عنوان داستان : زندگی پس از مرگ
نویسنده داستان : زینب زنگی آبادی
من مرده بودم. بعد از هشتاد و شش سال زندگی. میدانستم که دلم برای بچه ها و خانواده ام خیلی تنگ میشد. اما به جایش میتوانستم پدر و مادرم را ببینم. وقتی با اشتیاق به سمت بالا میرفتم با خودم فکر میکردم که قرار استچه چیزی ببینم؟آیا قرار است به جایی خوبی بروم یا نه؟ آیا مادر و پدرم را میبینم؟ آیا آنها مرا میشناسند؟ وقتی رسیدم فقط نور زیادی دیدم که چشمانم را اذیت میکرد. تا به خودم آمدم دیدم در تختی کوچک از راهرویی میگذشتم. نمیتوانستم نرف بزنم. آن زن لباس پرستاری داشت. من در راهروی بیمارستان بودم.
گریه میکردم. برای چیزهایی که از دست دادم. بچه هایم، همسرم، مال و اموالم و خواهر و برادرانم. این همه سال سختی و حالا دوباره زندگی.
نوشته فقط ایدهای را بازگو میکند. ایده تناسخ البته در اسلام قابل قبول نیست و چنین داستانهایی معمولا از منظر دینی مورد پذیرش و تایید نیستند. اما صرف نظر از مساله تناسخ ما در اینجا به عنوان یک داستان با آن روبرو میشویم و داوری خود را نه بر محتوا که بر فرم و نحوه پردازش قرار میدهیم. صحت یا سقم یک نظریه یا مضمون وظیفه منتقد نیست. منتقد نباید روی درستی و نادرستی نظریهای داوری کند چرا که محیط بحث یک محیط علمی نیست بلکه باید بر نحوه ارائه آن قضاوت نماید. البته میتواند در حد اعلام نظر حرفهایی را بگوید اما این حرفها نقد داستان دیگر نخواهد نبود بلکه فقط نظرات شخصی او هستند. هر کس میتواند نظر خودش را داشته باشد.
اما در مورد داستان شما. ما یک شخصیت هشتاد و شش ساله داریم که فوت کرده. چیز دیگری غیر از همین دو اطلاعات از این شخصیت نمیدانیم. حتی نمیدانیم اسمش چیست. هر داستان حدود اطلاعاتی خودش را نیاز دارد. ما اطلاعات را به تناسب نیاز داستان در آن قرار میدهیم. گاه شغل یک شخصیت مهم است گاه وضعیت خانوادگی او. گاه باید حجم وسیعی از اطلاعات را در مورد شخصیت داشت چرا که مضمون و محور داستان این گونه اقتضاء میکند که اینها را بدانیم. اما در برخی داستانها نظیر این، همین دو نکته که هشتاد و شش سال داشته و اینک مرده کفایت میکند. علت کفایت هم این است که نوعی تعمیم در داستان وجود دارد. اگر مضمون داستان یعنی تناسخ را بپذیریم لاجرم آن را برای تمام انسانها میدانیم و نه فقط برای این شخصیت. بنابراین چون برای تمام انسانهاست شخصیت داستان شما هم میتواند نمادی از همه انسانها باشد و به همین دلیل نیازی به داشتن یک شخصیت مشخص و متمایز که هویت مستقل و منحصر به فردی هم داشته باشد نداریم. نیازی نداریم برای او اسم حتی داشته باشیم. همین انسان بودن کافی است. این شخصیت در اصل نماینده و نماد تمام انسانها شده و داستان انسان و جهان قبل و پس از مرگ او را روایت میکند.
مضمون محوری در این نوشته، دامنه نیاز اطلاعاتی را کاهش داده است.
در عین حال تمرکز بر مضمون در نوشته حاضر خوب است. شما از مضمون خودتان خارج نشدهاید و به سراغ چیزهایی که ربطی به موضوع و مضمون ندارند نرفتهاید. اما در عین داشتن تمرکز ، زاویه نگاهتان به مسائل کمی ایراد دارد و پردازش را دچار مشکل کرده است. یکی در استفاده زمانی افعال که به نظر مشکل دارد. در جمله اول "مردم" از "مرده بودم" بهتر است. "مردم" هم شروع ناگهانیتری دارد و هم خواننده را خیلی نزدیک به واقعه میکند. "مرده بودم" گذشته کامل یا ماضی بعید است و به وقوع فعل در زمانی دورتر از گذشته ساده دلالت دارد. لذا وقتی میگویید "مرده بودم" یعنی خیلی وقت است که حادثه روی داده و از آن حس دور شده است.
فعل "خیلی تنگ می شد" هم ایراد دارد. بهتر است "تنگ میشود" را استفاده کنید. باز به تناسب همان زمان وقوع فعل و این که باید نسبت به فعل "می دانستم" فعل "تنگ میشود" در آینده قرار بگیرد، شاید چیزی شبیه به آینده در گذشته انگلیسی.
ایراد دیگر مساله درک شخصیت است و فهم او از محیط و شرایط. وقتی میگوید "تا به خود آمدم" یعنی نسبت به شرایط هنوز درکی ندارد پس از کجا میداند روی تخت است و تازه تخت کوچک هم هست. گرچه تا حدودی میتوان این را پذیرفت اما به هرحال بدانید مشکل منطقی دارد.
اما ایراد بسیار مهم بعدی (جدای از غلط نگارشی "نرف" به جای "حرف") در جمله "آن زن لباس پرستاری داشت" است. کدام زن؟ مگر شما قبلاً به زنی اشاره کرده بودید که حالا با ضمیر اشاره و آشنای "آن" به او اشاره کنید؟
بعد در ادامه باز غلط زمانی دارید. "برای چیزهایی که از دست دادم." در این جا باید از زمان گذشته کامل بهره میبردید. از دست دادن مربوط به گذشتهای قبل از دوباره به دنیا آمدن است. چنین زمانی را که تقدم وقوع یک فعل قبل از فعل دیگری را نشان بدهد گذشته کامل یا ماضی بعید میگویند (در بالا هم اشاره کردم). در این جا "از دست داده بودم" درست است نه "از دست دادم".
پایانبندی اما جذابیت خوبی دارد. وقتی متوجه میشویم شخصیت دوباره زاده شده نوعی شوک به ما وارد میکند و ایده زیبایی است.
ممنون از نوشته شما. ایردات نگارشی خود را فقط حل کنید. موفق باشید.