عنوان داستان : ماه منیر
آن وقتها که ماه منیر جوانتر بود همان موقعها که هنوز بساط کرسی بود برای ماه منیر آخر پاییز شور دیگری داشت خانه خانم جان جمع میشدند و ماه منیر زیباترین لباسهایش را می پوشید عطری ملایم میزد و مشتاقانه به خانه خانم جان می رفتند، دل ماه منیر می تپید گونه هایش سرخ می شد وقتی نوه ی عزیز کرده خانوم جان جان جانانش همایون فال حافظ می گرفت و زیر چشمی به دخترک نگاه می کرد فالها همه حکایت وصل بود تمام شدن هجران..و در دل ماه منیر طوفان میشد و رنگ رخسارش خبر میداد که چه در دل بی قرارش می گذرد..اماانگار زمستان آن سال برای ماه منیر دگر تمام شدن هجران نبود وقتی همایون خبر رفتنش به فرنگ برای ادامه تحصیل را داد ..همایون مادر نداشت و خانوم جان مادرش بود پدرش بود و از دل دخترک هم خبر داشت قول داد همایون ۴ پاییز دیگر میاید و ماه منیر میشود عروس خانه اش. .دیگرآخر پاییز برای ماه منیر پر شور نشد وقتی جان جانان خانوم جان رفته بود اما دلش قرص بود که میاید...مییاید؟سوالیبود بی جواب در ذهن ماه منیر که حالا خواستگاران رنگ و وارنگش را بی بهانه رد می کرد ...از۴ سال خانوم جان حالا ۴۰ سال می گذرد جناب سرهنگ شوهر ماه منیر از دل بی قرارش خبر داشت که برایش شب یلدا را زیباترین شب میکرد ..حالاماه منیر به همایون نوه جوانش که می نگرد دلش هری میریزد نکند برود و چشمان عاشقی منتظر بگذارد...ماه منیر طعم انتظار را می شناسد ۴۰ سال نبودن را...۴۰سالسفره یلدا را به امید بازگشت چیدن را....
نقد این داستان از : احسان عباسلو
همان طور که ما رمان شخصیت داریم، داستان شخصیت هم می توانیم داشته باشیم. داستان شخصیت همانطور که از نامش پیداست بر شخصیت (اندیشه و احساس و... او) استوار است. این داستان هم یک داستان شخصیت است. ماه منیر شخصیت اصلی و محوری حساب میشود که ما قرار است سرگذشت عشق ناکام او را بخوانیم. یک داستان شخصیت نیازمند آن است که مخاطب را با خود در پیوند ببیند. در نقطه مقابل، مخاطب هم باید تصویر مشخصی از شخصیت را پیش خود تجسم نماید تصویری که عمده ویژگی های لازم در داستان را داشته باشد. یک شخصیت بنا به تعریف دارای ویژگی های درونی و بیرونی است که برای خصیصههای بیرونی وی میشود به فیزیک او (قامت و هیکل) و قیافه و نیز خصیصههای بسیار خاصی نظیر معلولیتها و امثال اینها اشاره داشت. ویژگیهای درونی او شامل خصیصههای احساسی و فکری شخصیت می شود.
داستانهایی نظیر سرگذشت ماه منیر نیازمند ارائه ویژگیهای فیزیکی اوست تا خواننده ضمن داشتن تصویری ذهنی به نوعی حس قرابت با او برسد. اما متاسفانه ما اصلاً نمیدانیم او چه شکلی بوده است. این که خجالتی بوده و گونههایش سرخ میشده، درونیات او را بر ملا میسازد. اما بیشتر و پیشتر از هر چیز نیازمند آنیم که بدانیم او چه شکلی بوده است. ترسیم یک چهره نجیب و مظلوم میتواند در پیوند میان شخصیت و خواننده بسیار کارآمد باشد. پس نویسنده محترم بایست دقت نماید که ضروری است پیوندی میان شخصیت و مخاطب برقرار نماید. سطح این پیوند به تناسب موضوع و مضمون و نیاز داستان تعیین میگردد. تصویر مشخصی از همایون هم نداریم حتی.
خوب است که داستان صرفاً توصیف نباشد. برخی شاید این متن را یک طرح حتی بدانند چرا که به بیان کلی یک سرگذشت پرداخته است. حادثه ندارد، درگیری ندارد. تنها بخش زیبای آن در انتهای آن رقم خورده وقتی متوجه میشویم اسم نوه ماه منیر، همایون است. گرچه این نیز اندکی غریب بوده و گویا به خواست نویسنده چنین اتفاقی افتاده تا تقارنی با قضیه خانم جان و نوه اش همایون پیدا کند زیرا اسم نوه را معمولاً پدر و مادرش باید انتخاب کرده باشند و نه ماه منیر. اگر ماه منیر اسم فرزند خود را همایون گذاشته بود واقعی تر می نمود. در این جا اراده نویسنده وارد داستان شده و این برای داستان مضر است.
زبان داستان بسیار عاطفی و مناسب محتواست. گاه بازی های قشنگی هم انجام شده مثل : "اما دلش قرص بود که میاید...مییاید؟سوالی بود بی جواب..." این بازی با میآید که جایی از امید میگوید و جایی تبدیل به شک می شود خیلی زیبا در داستان نشسته است. ادبیت یک متن به چنین تکنیک هایی وابسته می شود.
این مضامین از آن جا که جدید نیستند برای مورد پسند واقع شدن نیازمند زبان خوب و گیرا هستند. زبان این متن دارای احساس و نوستالژی بوده و قابلیت آن را دارد که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. بار تکراری بودن سوژه را این زبان است که بر دوش گرفته. حس داستان در بخش انتهایی بسیار دلنشین تر می شود و از هراس تکرار واقعیت هایی تلخ ازاین دست می گوید، واقعیت هایی که از آن ها اجتنابی نیز گویا نیست.
یک داستان به جزئیات خود بسیار نیازمند است. برای داستان کوتاه شاید این جزئیات اندک باشند اما به هر حال میتوانند به کار آیند. نکته مهم این است که داستان در جایی تمام میشود که نیازهای خود را مرتفع کرده باشد یعنی نباید تصور کرد حتماً باید در یک یا دو صفحه داستان کوتاه به پایان برسد. یک داستان کوتاه می تواند تا بیست صفحه هم طول بکشد. بنا بر این به نیاز داستان نگاه نکنید نه به حجم یک یا دو صفحه و جزئیات را در حد لازم حتماً بیاورید. این داستان میتوانست جزئیات بیشتری را به خود اختصاص دهد. جزئیاتی که از دغدغهها و چالشهای درونی ماه منیر بیشتر به مخاطب میگفتند، از انتظار او، از حس ناامیدی او و پذیرفتن شکست و تن در دادن به خواستگاری سرهنگ.
در کل توان نویسنده در پردازش داستان احساسی قوی است. زبان خوبی هم دارند. فقط در این مرحله به پردازش جزئیات بیشتر روی آورند.