هنری ولنتاین میلر (زاده ۲۶ دسامبر ۱۸۹۱ – درگذشته ۷ ژوئن ۱۹۸۰) یک رماننویس آمریکایی بود. او از اشکال ادبی رایج و مرسوم فاصله گرفت و نوع جدیدی از رمان نیمه اتوبیوگرافیک را توسعه داد که مطالعه شخصیت، نقد اجتماعی، تأمل فلسفی، جریان آگاهی، زبان صریح، تداعی آزاد سورئالیستی، و عرفان را در هم میآمیخت. بارزترین آثار او از این دست عبارتند از: تروپیک سرطان، بهار سیاه، استوایی برج جدی و سه گانه صلیب سرخ که بر اساس تجربیات او در نیویورک و پاریس هستند. او همچنین دستی در نوشتن خاطرات سفر و نقد ادبی داشت و در عین حال نقاشی آبرنگ میکشید.
میلر علاوه بر تواناییهای ادبیاش، نقاشیهای آبرنگ متعددی خلق کرد و کتابهایی در این زمینه نوشت. او دوست صمیمی گرگوار میشونز نقاش فرانسوی بود. تخمین زده میشود که میلر در طول زندگی خود 2000 آبرنگ کشید و 50 یا بیشتر مجموعه اصلی از نقاشیهای میلر وجود دارد.
در ایران از او کتابهایی نظیر نکسوس، مدار رأس سرطان، روزهای آرام در کلیشی، شیطان در بهشت، عصر آدمکشها و بسیاری آثار دیگر ترجمه شدهاند.
1 - فقط روی یک متن کار کن تا تمام شود.
2 - کتاب جدید دیگری را آغاز نکن.
3 - هنگام کار بر روی هر چه در دست داری، بهم ریخته و عصبی نباش. با آرامش، سرزنده گی، و خستگی ناپذیری کار کن.
4 - طبق برنامه کار کن و طبق حال و هوایی که داری. هر جا لازم بود توقف کن.
5 - وقتی نمی توانی خلق کنی ، کار نکن.
6 - هر روز قدری بر استحکام نثر کار اضافه کن به جای این که چیزی اضافه کنی.
7 - واقعی و باورپذیر باش. مردم را ببین، جاهای مختلف برو.
8 - تقلا نکن. با علاقه کار کن.
9 - کتابی را که می خواهی بنویسی فراموش کن. به کتابی که داری می نویسی فکرکن.
10 - اول و همیشه بنویس. نقاشی، موسیقی، دوستان، سینما، همه در اولویت های بعدی باشند.
میلر توصیه میکند ذهن خود را درگیر طرحها و ایدههای متعدد نکنید چون این کار باعث میشود هیچ کاری انجام نشود و هیچ داستانی در نهایت کامل و تمام نشود. یک بار را به منزل برسانید و بعد سراغ بار دیگری بروید. بسیاری از ما چندین طرح در ذهن داریم و هراس داریم مبادا این طرحها فراموش شوند و به همین سبب تمام آنها را همزمان میخواهیم روی کاغذ پیاده کنیم. این کار باعث میشود ذهن فعال و متمرکز ما از بین برود و نتوانیم در فضای مناسب یک داستان آن را نگه داریم. هیچ کتاب دیگری نباید آغاز بشود مگر داتسان قبلی به دست ناشر سپرده شده باشد.
هنگام کار بیحوصله و درهم ریخته نباشید. ذهن اگر آماده نباشد چیز درست و حسابی بیرون نمیدهد. از ذهن خسته، متن زنده بیرون نمیآید. نوشتن هر صحنه حس خود آن صحنه را میطلبد. نمیشود با حس خستگی و دلمردگی به سراغ نوشتن صحنهای از زندگی و سرزندگی رفت.
برای نوشتن برنامه داشته باشید و منظم و منضبط جلو بروید اما اگر روزی حال و حس نوشتن ندارید برنامه را عوض کنید و ننویسید. ضرورتی ندارد فکر کنید حتما باید طبق برنامه امروز چند صفحه بنویسید. با برنامه بودن لازم است اما اجبار نیست به خصوص وقتی متن را خراب میکند. برنامه داشتن البته شما را شرطی میکند و باعث میشود کارهای دیگر را کنار بگذارید و طبق برنامه به نوشتن مشغول شوید. دیگران هم به این عادت میکنند که در زمان نوشتن مزاحم شما نشوند. ذهن شما هم خود را تابع برنامهتان شرطی میکند و آماده نوشتن میشود. با این حال اگر نتوانستید این کار را بکنید ببینید درونتان چطور راحت است و چطور خود را آماده و مهیا میکند.
گاهی که حس نوشتن و اضافه کردن متن را نداریم بهتر است به سراغ بازخوانی نوشته برویم بلکه شاید ایراداتی از نوشته خود یافتیم. در بازخوانی میتوان خلأها را یافت و پرکرد، میتوان ادبیات زبان را غنا بخشید، میشود به نیازهای داستان رسید.
در ادامه هنری میلر تاکید میکند که برای باورپذیر کردن داستان بایست به سراغ مردم و مکانهای واقعی رفت. میلر توصیه میکند با رفتن به مکانهای واقعی و میان آدمهای واقعی میشود به داستانی رسید که برای مخاطب واقعی بوده و باورپذیر باشد. نوشتن از خانهنشینی درنمیآید. نوشتن از دیدن و شنیدن و تجربه کردن حاصل میشود.
عموم توصیههای میلر بر این است که نوشتن به ضرب و زور ممکن نمیشود. باید به آن حس و هوای لازم برای نوشتن رسید. بایست دغدغهها و افکار را کنار گذاشت. روی نوشتن متمرکز شد و کار را تا انتها بدون حاشیه جلو برد.
برای این کار حتی باید هر آنچه ما را از نوشتن دور و پرت میکند را کنار گذاشت، دوست، موبایل، تلویزیون، رادیو و هر چیزی که حواس ما را پرت کند. حتی تفریحات و دیگر تفننات و سرگرمیها بعد از اتمام کار نوشتن باشند.